اركان اسلام و ركن ولايت از منظر امام صادق (عليه السلام)
در شب شهادت رييس مذهب جعفري امام صادق (عليه السلام) مناسب تر ديدم روايتي در باب معرفت به حق ولايت اهل ببت (عليهم السلام) از قول حضرتش ع برايتان نقل كنم. اميد آنكه پايه هاي ارتباط معنوي ما به رشته ي حبل المتين ولايت اهل بيت (ع) بيش از پيش استحكام يابد.
عيسى بن سرى گويد: بامام صادق عليه السّلام
عرضكردم: اركان اسلام را بمن خبر ده، آن اركان كه براى هيچ كس كوتاهى در شناسائى
آنها روا نيست و كسى كه در شناسائى آنها كوتاهى كند، دين خود را تباه ساخته و خدا
كردار او را نپذيرد و هر كه آن اركان را بشناسد و بآنها عمل كند: دينش شايسته گشته
و كردارش پذيرفته شده و با روشى كه دارد (كه اركان اسلام را ميداند و بآنها عمل
ميكند) ندانستن هيچ امر ديگر، براى او تنگى و فشار نياورد؟
فرمود: گواهى دادن به يكتائى خدا و اينكه محمد صلى
اللَّه عليه و آله فرستاده خداست و اقرار بآنچه او از جانب خدا آورد و اينكه زكاة
اموال حق است و ولايتى (1) كه خداى عز و جل بدان امر فرموده است و آن ولايت آل
محمد صلى اللَّه عليه و آله است.
عرضكردم: آيا نسبت بامر ولايت دليل مخصوصى براى
كسى كه ادعاء آن فضيلت كند ميباشد كه بآن شناخته شود؟ "آيا نسبت بولايت بيان
و برهان مخصوصى رسيده است كه متمسك بآن شناخته شود؟"
فرمود: آرى، خداى عز و جل فرمايد: «كسانى كه ايمان
آوردهايد! اطاعت كنيد خدا را و اطاعت كنيد پيغمبر و واليان امر از خودتان را، (2)
و رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: هر كه بميرد و امام و پيشواى خود را
نشناسد بمرگ دوران جاهليت مرده است. و امام و پيشواى مردم پيغمبر صلى اللَّه عليه
و آله بود و على عليه السّلام و ديگران گفتند: معاويه امام بوده است، سپس حسن عليه
السّلام بود و بعد از او حسين عليه السّلام و ديگران گفتند: يزيد بن معاوية [و
حسين بن على] ولى برابر نباشند، برابر نباشند (پر واضح است كه معاويه در برابر
على عليه السّلام و يزيد در برابر حسين عليه السّلام قابليت امامت ندارند) سپس
سكوت نمود.
و باز فرمود: برايت زيادتر بگويم؟ عرضكرد: آرى
قربانت گردم، فرمود: سپس على بن الحسين امام بود و بعد از او ابو جعفر محمد بن
على، و شيعيان پيش از ابو جعفر مناسك حج و حلال و حرام خود را نميدانستند، چون ابو
جعفر آمد، در علم را گشود و مناسك حج و حلال و حرام مردم را بيان فرمود، تا آنجا
كه مردمى كه شيعه بآنها محتاج بودند (در امر مناسك و حلال و حرام) خود محتاج شيعه
گشتند، و امر امامت اين گونه ميباشد، زمين بىامام باقى نماند و هر كه بميرد و
امامش را نشناسد، بمرگ جاهليت مرده است، و زمانى كه از همه بيشتر احتياج دارى
بروشى كه دارى (عقيده تشيع) زمانى است كه نفست باينجا برسد- با دست اشاره بگردنش
فرمود- و دنيا از تو بريده شود، خواهى گفت: عقيده خوبى داشتم (يعنى هنگام جان دادن
عظمت و فضيلت ولايت خويش را يفهمى).(3)
پاورقی____________________________________________
1. ولايت( بكسر واو) بمعنى امارت و اولويت تصرف است
كه در آيه وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ بآن امر شده است و( بفتح واو) بمعنى محبت
و يارى و اطاعت و اعتقاد بامامت است. مرحوم مجلسى گويد: معنى دوم در اينجا
مناسبتر است.
2. سوره نساء، آیه 59.
3. اصول كافى،ترجمه مصطفوى، ج3، صص 32 و 33.