سلام همراهان عزيز ...

دوست قديمي ام كرمانج همو كه گرفتار انديشه ي پوسيده پلوراليسم ديني شده، در بخشي از نجواي شب قدرش.

نگاشته بود:

الان شب قدر و من تنها نشسته ام؛ نه دلم مي خواهد چيزي بخوانم و نه چيزي بشنوم . فقط دلم مي خواهد به ياد كودكيم امشب گربه كنم. چه دنياي قشنگي داشتيم . پاك بوديم و صادق با خودمان حداقل.

الان شب قدر است و دلم هواي كوه كرده است دلم هواي لحظه غروب هاي گزكوه كرده است.

الان شب قدر است و دلم هواي ... ابوالقاسم معتمدي و حميد بدري و سيدحسن هاشمي و....آه

الان شب قدر است دل تنگ .......... دوست مخالف سكولاريزمم صادق فهيمي و محمود صفويان و.....

دلتنگ مادري هستم كه امشب براي تامين معاشش تن به خودفروشي مي دهد. دلتنگ برادري هستم كه از فرط پرخوري خوابش نمي برد. دلتنگ آناني هستم كه فكر مي كنند بدليل گناهشان خدا با آن ها قهر است. دلتنگي پسر خاله هاي خدايم . همان ها كه فكر مي كنند چون نماز مي خوانند و چادر دارند تمام حقيقت روي سجاده شان و زير چادر آن هاست. دلتنگ زندان و زنداني و زندانبان. دلتنگ مولوي و بايزيد ... و....

از همه بيشتر دل تنگ مادرم و پدر جان و .....آه مگر من چقدر تحمل دارم .

راستي كسي هست برايم دعا كند؟؟؟

آخرين كسي كه دل تنگشم خودمم. آخ چقدر دلم براي خودم تنگ شده

در پاسخ برايش نگاشتم:

سلام كرمانچ، هموطن دلتنگم

چه مي كني با اينهمه دلتنگي؟؟؟

آي گفتي ... از دوران قشنگ و پاك كودكي گفتي، آنوقت كه هنوز انديشه هامان، مستقيم بود و با صراطهاي مستقيم آلوده نشده بود؟؟؟

من هم دلتنگ همه ي اينها و بيش از آنچه گفتي هستم ...

حتي دلتنگ آنها كه راه هدايت و صراط مستقيم، راه علي و فاطمه و حسين (عليهم صلوات الله) را گم كرده اند.

دلتنگ همان هائي هم هستم كه گمان مي كنند نجات، فقط در تمسك به سجاده ي نماز و پوشش حجاب شان است كه اسلام عزيز و مكتب اهل بيت (ع) اينها را شرط لازم مي داند نه شرط كافي ...

و نيز دلتنگ آنها كه در نقدشان از سجاده نشينان و پوشيدگان حجاب و متمسكين به ارزشها، نيم نگاهي به تضعيف سجاده و نماز و حجاب و ديگر ارزشها دارند، در واقع دلتنگ باصطلاح پسرخاله هاي خدا نيستند بلكه دلتنگ پوسيدگي و از هم گسيختگي بن بستي هستند كه با انحراف از راه حق و حقيقت و صراط مستقيم گرفتارش شده اند.

در ميان اينهمه دلتنگي، بهترين راه، دعاست آري دعا، البته نه اينكه گوشه اي بنشيني و فقط دعا كني، بلكه بخواني و حركت كني.

دوست كرمانجم

در اين فرصت، بايد فقط طلب هدايت كرد، هم براي خودمان هم براي ديگران. اول از همه، من براي خودم طلب هدايت مي كنم ...

زيرا راه خلاصي از همه دلتنگي ها، جلب خشنودي و رضايت خدا و قرار گرفتن در مدار رحمت الهي است، و هدايت الهي مشمول كساني مي شود كه خدا از انها راضي باشد و خود را در مدار رحمتش قرار دهند.

برخورداري از هدايت الهي در اين شبها، يعني رحمت و مغفرت و عافيت و نورانيت و رزق و توسعه و نجات از دلتنگي ها و ...

چون كه صد آمد نود هم پيش ماست ...

همه دلتنگي هاي ما از خودمان و براي ديگران از فقدان هدايت است، هدايت كه باشد دَرِ همه دلتنگي ها بسته مي شود.

ديگر كسي خودفروشي نمي كند ... كسي پرخوري نمي كند ... كسي خودخوري نمي كند ... كسي خودش را گم نمي كند ... و ...

پس امشب را از كف مده، اگر نمي خواهي چيز ديگري بخواهي ... حداقل هدايت بخواه ...

بلكه ما هم نصيبي ببريم ... التماس دعا ...