فقط قوچاني ها بخوانند
درست است، قوچان مشكلاتي هم دارد همانند همه ي مناطق، اما مشكلات قوچان، به خود ما مربوط است نه اينكه همه جا در بوق و كرنا كنيم و شهرمان را سياه و تاريك معرفي كنيم بدون هيچ افق روشن و اميدواركننده اي.
آخر اگر هم مي خواهيم نقش دايه ي قوچان را بازي كنيم، خوب بازي كنيم. كدام پدر و مادر و دايه ي دلسوزي بدي ها و زشتي هاي فرزندشان را همه جا فرياد مي زنند كه بالعكس زشتي ها را نهان و تا مي توانند خوبي ها را عيان مي كنند.
همه ي كساني كه براي قوچان اسم مي گذارند و قوچان را شهري غارت زده در انظار عموم معرفي مي كنند كه گويا مورد هجوم قوم تاتار قرار گرفته، بفرمايند هم اينك كجايند و اينهمه سال كجا بوده اند؟
حكماي قديم و سخن شناس، چه خوب گفته اند: "از ماست كه بر ماست". وقتي نبودي و نباشي، نمي تواني بر آراء و احكام صادره كه بر اين قوم گذشته اعتراض كني. مي خواست باشي و سر بزنگاه از حق قوچان دفاع كني ...
قوچان سرافراز، اينهمه سال در دست قوچاني اصيل و دلسوز نبوده كه چنان باشد كه شايسته آن است؟؟؟
غير بوميان با قوچان چنان كرده اند كه خودشان شايسته آن بوده اند... و اين دستاورد نامبارك اختلاف و عدم تعامل و همفكري گروه هاي مختلف داخلي و غيبت سرمايه هاي انساني شهر ماست.
چه فايده كنار گود نشستن و سرود "لنگش كن" سر دادن.
با اينهمه، چيزي از ارزشهاي قوچان كاسته نشده چون قوچان در اينهمه سال خودش نبوده و قوچانيهاي اصيل و دلسوز (بجز اندكي) غايب بزرگ اين معركه بوده اند.
اگر گناه و ملالي است بر ما قوچاني هاست كه صحنه و ميدان تصميم گيري را بنفع ديگران، خالي كرده بوديم. و بر آنهائي است كه نه دلي براي قوچان داشتند كه بسوزد و نه دغدغه اي و چنان كردند كه خود شايسته اش بودند.
اما با همه اين حرفها قوچان هنوز هم با همه داشته هايش براي ما ارزشمند است. چون وطن است و حب الوطن من الايمان.
و سخن اخر ...
روي سخنم با آنهاست ؛ آنها كه هنوز خود را قوچاني مي دانند و هنوز هم ذره اي وجود قوچاني بودنشان باقي است. آنها كه (به هر قيمتي و هر جائي خجالت نمي كشند كه بگويند قوچاني اند) و داشته اي دارند و سرمايه اي كه در گذر زمان و تاريخ كسب كرده اند كه مي توانند به پاي قوچان و قوچاني ها بريزند، اگر دلشان در گرداب خوش نشيني شهرهاي بزرگ، گير نكرده، تا دير نشده و گرفتار افسوس و پشيماني نشده اند عزم وطن كنند و اگر چيزي(سرمايه اي) در چنته دارند به پاي هموطنان شان بريزند.
قوچاني اصيل و دغدغه مند، هر سرمايه اي هم كه داشته باشد در برابر شايستگي و قابليت همشهريان، ناچيز است بايد دغدغه داشت تا زنده ايم باري از دوش همشهريان برداريم و خدمتي آشكار بدانها كنيم. پيش از آنكه اجل، همه فرصتها را از ما بستاند و جسم بي جانمان را براي خاكسپاري به وطن ببرند و باري باشيم بر دوش همشهريانمان. انها كه عمري از خدمت ما محروم بوده اند.
بدرود تا درودي ديگر ... فهيمي قوچاني