در بارۀ قوچان و آقا نجفی قوچانی (ره)
حیاط مزار
حیاط، شمالی است و در فلزی دولت آن که رنگ طوسی دارد رو به جنوب باز میشود. بالای سردر تابلو سبزرنگی خودنمایی میکند که روی آن نوشته است: اداره حج و اوقات و امور خیریه شهرستان قوچان/ آرامگاه مرحوم آقا نجفی قوچانی
در سمت راست در ورودی حیاط، داخل پیادهرو اطاقک نگهبانی پایگاه بسیج مالکاشتر قرار دارد. نمای بیرونی و داخلی خانه تمام سنگ مرمر و کف حیاط موزائیک فرش است. جمعا دارای چهار اتاق در اضلاع شمالی و غربی است، جلو دو اتاق سمت غرب یک بهارخواب و متصل به یکی از اتاقهای ضلع شمالی یک راهرو کوتاه و کمعرض دیده میشود. اتاقهای ضلع شمالی هر دو 4×3 متر است. در اتاق سمت راست که راهرو به آن مربوط است پیرزنی حدود 80 ساله از اوایل انقلاب به عنوان سرایدار به سر میبرد. اتاق دیگر این سمت دفتر پایگاه بسیج است. در ضلع غربی نیز دو اطاق سرهم ساخته شده، یکی اتاق مزار به ابعاد 5×5 متر که صورت قبر در آن قرار دارد و دیگری اتاقی 5×8 متر که در سمت راست اتاق مزار واقع است و به وسیله دری سه لت و چوبی به اتاق مزار راه دارد. این اتاق به کتابخانه و نوارخانه آموزش قرآن اختصاص یافته است (و توسط پایگاه بسیج اداره میشود).
جلو این دو اتاق بهارخوابی 2×12 متر ساخته شده که کف آن موزائیک فرش است و بیستسانتیمتر از کف حیاط بلندتر است. سقف اتاقها و بهارخواب از داخل توفال و از خارج شیروانیپوش است. (10)
ورودی اتاقهای مزار و کتابخانه درهای مشابه فلزی چهار لتشیشهدار با بالای کمانی است که از بهارخواب باز میشوند. کف اتاق مزار موزائیک و ازاره آن 80 سانتیمتر سنگ شده و بقیه دیوارها هر یک به ارتفاع چهار متر گچ شده و روی آن را رنگ سبز زدهاند. سقف این اتاق رنگ سفید دارد و از آن پنجرهای رو به جنوب به میلان شهید رازقی باز میشود.
وسط این اتاق صورت قبری از سنگ مرمر با دو متر طول و یک متر عرض و سی سانتیمتر ارتفاع قرار دارد که دو پلهای است و روی آن حفاظ شیشهای با چهارچوب آلومینیمی قرار دارد. بر روی سنگ لوح آن مطلب زیر نوشته شده:
«هوالباقی مرقد عالم ربانی و حکیم صمدانی آیتالله سید حسن نجفی معروف به آقا نجفی قوچانی که در سال 1295 قمری در خسرویه قوچان تولد یافته و تحصیلات مقدماتی و حکمت و فلسفه و اصول را در مشهد و اصفهان و نجف بپایان رسانده و به مقام اجتهاد نائل آمده است. این عالم بزرگوار در شب جمعه26 ربیعالثانی سال1363 قمری در سن 68 سالگی برحمتخدا پیوست». اتاق کتابخانه ازاره آن 80 سانتیمتر سنگ سیاه است و دیوارها به رنگ آبی و سقف سفید است. به خاطر وجود کتابخانه و نوارخانه، جلسه آموزش قرآن بیشتر شبهای هفته در محل تشکیل میشود.
مزار درآمدی ندارد و با کمک مالی اهالی و اعضای کتابخانه و شهریه کلاس آموزش قرآن مخارج آن تامین میشود. سایر مردم قوچان شبهای جمعه و رهگذران اتفاقی برای فاتحهخوانی به مزار سر میزنند.
شرح مختصری از زندگی آقا نجفی قوچانی
بهترین راه شناخت آن مرد بزرگ مطالعه کتاب سوانح عمر یا سرگذشتنامه و سفرنامه ایشان تحت عنوان سیاحتشرق» است که با نثر ساده و بی تکلف نوشته شده و از ابتدای کودکی تا نیل به مقام اجتهاد در حوزه علمیه نجف را در برمیگیرد. این کتاب را آقا نجفی با زبردستی یک نویسنده هنرمند و یک روانشناس و جامعهشناس تیزبین گزارش کرده و تصویری دقیق از زندگی مردم روزگار خود به دست داده است و رنج و سختی و فقر و گرسنگی طلبهای محروم را که سرشار از شوق ایمان و ذوق علم استبازگو نموده است. (11)
آیتالله سید محمدحسن معروف به آقا نجفی فرزند ارشد مرحوم سید محمد نجفی است. پدر ایشان فارسزبان و مادرشان کرد بوده و زلال (12) نام داشته، از مادر خودشان یک برادر و چهار خواهر و از نامادریشان که زینتبیگم نام داشته چهار برادر داشتهاند. که از همه خواهران و برادران فقط حاج سید هادی جوادی که کوچکترین برادر ناتنی آقا نجفی است در قید حیات و در مشهد به سر میبرد.
پدربزرگ آقا نجفی سید جواد نام داشته و همین علت انتخاب فامیل جوادی و جوادی مقدم توسط بعضی فرزندان اوست. پدر آقا نجفی اگر چه اهل و ساکن روستا بوده و سواد مقدماتی داشته ولی فردی خیر و از طرفداران علم و علاقهمند به تحصیل فرزندش بوده و مقدمات این کار را از سنین کودکی و از همان مکتب روستای خروه فراهم کرده، به طوری که آقا نجفی قبل از هفتسالگی قرآن را نزد پدر ختم کرده، گرچه مریض و رنجور بوده ولی از همان کودکی علاوه بر دانشاندوزی به کارهای سخت مثل نهالکاری، درودگری و پشتهکشی، آبیاری میپرداخته است. به واسطه هوش و ذکاوت فطری در مدتی کوتاه دروس فارسی و عربی مرسوم آن زمان را در مکتبخانه روستا به اتمام رسانید. (13)
وی سعی کرد به پدر بقبولاند که همین مقدار تحصیل برای او کافی استبویژه که امکان ادامه تحصیل در روستا نیست، اجازه خواست دست از تحصیل بکشد و در کارها به او کمک کند و برای اثبات نظر خویش این شعر مرحوم شیخ بهائی را از کتاب نان و حلوا میخواند:
علم رسمی سر به سر قیل است و قال نه از او کیفیتی حاصل نه مال
و پدرش ضمن نصیحت او با این بیان که «والناس موتی و اهل العلم احیا» اور ا در حالی که13 سال داشت× وادار به ادامه تحصیل کرد و روانه شهر قوچان ساخت. (14) آقا نجفی پس از سه سال تحصیل در قوچان پیاده از راه سبزوار و نیشابور به مشهد رفت (15) و در مدرسه دو درب و پریزاد ادبیات و سطح را تا قوانین فرا گرفت.
در سال1313 قمری (1895میلادی) در سن19 سالگی همراه یکی از همدرسانش پیاده از راه طبس و کویر به یزد و از آنجا به اصفهان رفت و در مسجد «عربون» ساکن گردید. در اصفهان منظومه حاج ملاهادی سبزواری را نزد آخوند کاشی، رسائل را نزد شیخ عبدالکریم گزی و حکمت را نزد میرزا جهانگیرخان قشقایی فراگرفت. (17)
گاهی نیز در درس فقه و خارج آقا نجفی اصفهانی حاضر میشد. تحصیلات آقا نجفی قوچانی در مشهد و اصفهان با دشواری بسیار همراه بود، چنان که گاه ناچار میشد برای گذران زندگی کار کند و یا برخی از کتابهای خود را به بهای اندک بفروشد، وی در سال 1318 و در سن بیست و سه سالگی پس از چهار سال توقف در اصفهان یا یکی از دوستانش که شاگردش نیز بود پیاده عازم عتبات عالیات گردید. (18) چون به نجف رسید در حجرهای متروک واقع در یکی از مدارس شهر ساکن شد. (19) و به حوزه درس آخوند ملا محمدکاظم خراسانی راه یافت (20) و همین امر موجب شد تصمیم بگیرد برای ادامه تحصیل در نجف بماند. وی به آخوند بسیار ارادت میورزید، به گونهای که در قیام آخوند و سایر علمای نجف به هواخواهی از مشروطیت، وی نیز از طرفداران مشروطیت گردید. ایشان حقایقی از نقش روحانیت را در جنبش مشروطه در کتاب سیاحتشرق یاد کرده است.
آقا نجفی که در ابتدا به تحصیل بیعلاقه بود چنان اشتیاق به آن پیدا میکند که به فکر ریاضت میافتد البته به خاطر منع مذهبی، از ریاضت منصرف میشود ولی در عین حال به مراقبت و تزکیه نفس سخت مقید میشود.
آقا نجفی در 18 ماه رمضان سال 1325 ه . ق با دختری منسوب به یکی از خانوادههای ایرانی مقیم کربلا به نام سکینه بیگم ازدواج کرد (21) و از وی در عراق دارای چهار دختر و یک پسر شد. دو دختر و پسر آقا نجفی در عراق وفات یافتند که در وادیالسلام دفناند و دو دختر دیگر را که دو قلو بودند با خود به ایران آورد.
آقا نجفی در کتاب سیاحتشرق خاطرات زیادی از ناملایمات و خوشیهای زندگی بیستساله خود در نجف آورده که شیرینترین خاطره مربوط به مرگ مردهشور نجف است: در جریان شیوع مرض وبای سال 1322 ه . ق که بر اثر آن روزانه حدود چهار صد تن از مردم نجف میمردند، مردهشور نجف از مردن اشخاص خوشحال بود، زیرا از شستن هر نفر یک تومان میگرفت و از این راه حدود هشت، نه هزار تومان در آن زمان جمع کرده بود و به این خاطر دعا میکرد مرض وبا ادامه یابد ولی عاقبتخودش به وبا مبتلا شد و درگذشت. (22) آقا نجفی بعد از بیستسال زندگی در نجف از فوت پدرش در قوچان آگاه میشود و ناگزیر تصمیم به مراجعتبه ایران میگیرد و در روز سوم رمضان المبارک 1338 ه . ق (1920م) رهسپار وطن میگردد. (23) و پس از زیارت مرقد امام هشتمعلیهالسلام در مشهد و توقفی کوتاه در این شهر به درخواست مردم قوچان به آن جا وارد و در قوچان ماندگار میشود و متجاوز از بیست و پنجسال بقیه عمر را در مقام فقاهت و حاکمیتشرع در قوچان میگذراند و در ضمن به اداره حوزه علمیه دینی و تدریس در مدرسه عوضیه (24) میپردازد. (25)
بازگشت این مرد عالم و عارف به قوچان و سکونت در آن به حوزه علمیه این شهر رونقی بسزا بخشید. محضر درس ایشان همه روزه قبل از طلوع آفتاب دایر بود. با همه طبقات حشر و نشر داشت، در صدور احکام مردی قاطع، در محضر درس، استادی بزرگ و والامقام و در برخورد با مردم انسانی ساده و بیپیرایه و بسیار متواضع و در عین حال بسیار شجاع و صریح و با هیبتبود. در گرفتاریها حامی حقیقی مردم بود. عدهای از بستگان ایشان معتقدند که اگر آقا نجفی به قوچان نمیآمد و مثلا در قم ساکن میشد مقام و شهرتش بیشتر بود ولی با کمی دقت در طرز تفکر و شخصیت ایشان میتوان پی برد که در نظر آقا نجفی منصب و مقام ارزشی نداشت و هدف او فقط رضای خدا و خدمتبه مردم بود. پس چه بهتر این مردم، اقوام و همشهریها و آشنایان باشند، کما این که در یکی از گروههای کشیکی که در سال 1345 ه . ق برای حرم سلطان ابراهیم در شهر کهنه قوچان تشکیل داده بود خود نیز شرکت داشت و نوبتی کشیک افتخاری میداد. (26) یا در دو نوبت که شهر قوچان در ناامنی بود و مورد حمله یاغیان قرار گرفت (27) دخالت کرد و با نفوذ خود مانع حمله آنان به شهر گردید. این مرد وارسته تا آخر عمر از کار و تلاش دستبرنداشت. همواره با خرافات در ستیز بود و در این راه جدی بلیغ مبذول میداشت، پیوسته در این فکر بود که چرا دیگران آن قدر در علم جلو رفته و ما عقب ماندهایم. در سال1307 شمسی به اتفاق همسر خود به زیارت مکه معظمه مشرف شد.
آقا نجفی در سال 1318 شمسی دو سال پس از فوت همسر با وفایش تاهل اختیار کرد و از همسر دوم خود به نام فاطمه بیگم دارای دو پسر به نامهای علی و مهدی شد. سرانجام در روز نهم اردیبهشت 1322 شمسی برابر با جمعه26 ربیعالثانی1363 ه . ق (20 مارس 1944 م) در سن 68 سالگی در قوچان به دیار باقی شتافت، همان دیاری که تصویر اعمال آن را در کتاب سیاحت غرب خود به خوبی ترسیم کرده است. (28)
خواندن سرگذشت آقا نجفی برای کسانی که تحت تاثیر و استیلای روزافزون صنعت و تمدن بیامان غرب قرار گرفتهاند، حجتی است آشکار که حاصل و ثمره زندگی، روی معنای زندگی است، معنایی که در آن امید، احساس، وجدان، درستکاری، عواطف و پایداری و بالاتر از همه ایمان و شرافت انسانی و فضیلت اخلاقی موج میزند و عالمی از وفا، گذشت، جوانمردی و ایثار از خود میآفریند. احوال و زندگینامه کسی است که در سودای عمر فضیلتخریده و در حیات خود سوخته و جان معنوی خود و جهانی را روشن ساخته است. (29)
خاندان و اولاد آقا نجفی (30)
همان طور که اشاره شد آقا نجفی از مادر خودشان دارای برادری به نام سید حسین جوادی مقدم بودهاند که مقیم روستای خروه بوده و شغل کشاورزی داشته و چهار خواهر به نامهای نسا بیگم، صغری بیگم، راضیه بیگم و مریم بیگم که همه مردهاند و از آنها فرزندان و فرزند زادگان زیادی به جا ماندهاند. آقا حاج میرزا علی رحیمی از استادان تجوید و قرائت قرآن مجید و مؤسس دارالقرآن محمدی در مشهد نوه سیدة نسا بیگم است.
آقا نجفی از نامادری خود نیز چهار برادر به نامهای غلامرضا جوادی مقدم، سید هادی جوادی، سید اسماعیل جوادی مقدم و سید ابراهیم جوادی داشته که سید غلامرضا در سال1356 ش و سید ابراهیم در جوانی فوت کردهاند. حاج سید اسماعیل در سال1373 شمسی در مشهد مرحوم و سید هادی در قید حیات و مقیم مشهد و شغل قالی فروشی دارند و حدود 75 سال سن، این برادران نیز فرزندان و فرزند زادگانی دارند.
فرزندان
آقا نجفی از همسر اول خود چهار دختر (غیر از دو دختر و پسری که در نجف فوت شدهاند) به نامهای حمیده، خدیجه، معصومه و بیبی شریعه داشتهاند که همه به رحمتخدا پیوستهاند، حمیده و خدیجه یکی پس از دیگری همسر حجتالاسلام حاج شیخ غلامرضا غروی بودهاند که دومی بعد از فوت اولی همسر ایشان شده، معصومه بیگم همسر حاج سید محمود بزرگنیا و بیبی شریعه همسر سید مهدی صابری قوچانی بوده که اینها نیز فرزندان و فرزندزادگان مؤمن و با استعدادی دارند که اکثرا دارای تحصیلات عالیاند از آن جمله آقای دکتر قاسم بزرگنیا استاد آمار دانشکده علوم مشهد. همچنین مرحوم آقا نجفی قوچانی از همسر دوم خود دارای دو پسر به نامهای علی و مهدی شدند که آقای علی نجفی ساکن مشهد و در ناحیه 4 آموزش و پرورش دبیر هستند و سید مهدی نجفی مرحوم شد.
نام بعضی از شاگردان آقا نجفی
1 - شیخ غلامرضا غروی که شوهر دو خواهر آقا نجفی نیز بوده است; 2 - شیخ علی قدوسی;3 - شیخ محمد رئیسی; 4 - شیخ عبدالکریم; 5 - شیخ ذبیحالله اسلامی;6 - شیخ آقا فاضل.
آثار بجا مانده از آقا نجفی (31)
1 - سیاحتشرق که از تالیفات مهم ایشان است و درباره سوانح عمر از ابتدای زندگی، گزارش تحصیلات و مشقات دوران تحصیلی، و مباحث و معارف اسلامی را به استناد آیات و روایات با قلمی ساده شرح داده است و خواننده را با نکات علمی و رویدادهای آن زمان آشنا میکند، رویدادهای تاریخی و انعکاس نهضت مشروطیت را در عراق بویژه در نجف بهتفصیل شرح داده است مسائل تعلیم و تربیت و تزکیه نفس نیز در این کتاب به چشم میخورد. این کتاب در1347 قمری نگارش یافته و در 1362 شمسی در تهران چاپ شده است. در مورد اهمیت این کتاب همین بس که از قول آقای مدرسی طباطبائی نقل شده که کتاب سیاحتشرق جزء السنه شرقی در دانشگاه پرستون ایالت نیوجرسی آمریکا تدریس میشود. (32)
2 - سیاحت غرب، در کیفیت عالم برزخ و سیر ارواح بعد از مرگ در 1312 ش نگارش یافته است و در1349 شمسی چاپ شده است..
3 - شرح ترجمه رساله تفاحیه ارسطو به وسیله بابا افضل کاشانی که در سال 1354 ه . ق به خط آقا نجفی موجود است.
4 - رساله «سفری کوتاه به آبادیهای اطراف قوچان».
5 - رساله «عذر بدتر از گناه» تلفیقی از نثر عربی و فارسی درباره مشروطیت ایران مکتوب به سال 1328 ه . ق (1288 شمسی).
6 - شرح دعای صباح به خط آن مرحوم در سال1327 ه . ق که در نجف تالیف و تحریر یافته است.
7 - شرح کفایة الاصول، آخوند ملا محمد کاظم خراسانی.
رسالات و مکاتبات دیگری نیز از آن مرحوم نزد بستگانشان وجود دارد که برای احیای آنها همت لازم است.
اینک متن دو صفحه از این مکاتبات به زبان کتابت که به گویش محلی (33) و به خط آقای نجفی خطاب به آقای ملائکه دوست دوران کودکی ایشان نوشته شده و آقای محمدتقی رحمانی در اختیار نگارنده گذاشتهاند از نظر خوانندگان محترم میگذرد تا بیشتر پی به مقام علمی و معنوی ایشان ببرند (رجوع به کپی دستخط).
آقای ملائکه یادت میآید وقتی گردوهای مانده را جمع میکردیم [تلیشه یا تهلاشی یعنی جمعآوری باقیمانده محصول بعد از برداشت کلی] اول نگاه میکردیم همین که یک گردو تکی (جوز یک گنی) یا دوتایی و یا سه تایی میدیدیم کوکی [چوبدست کوتاه دوک مانند] را میپرداندیم، به همان شاخه که میخورد برای این که خشک شده بودند [کاج شده بودند] و به پفی بند بودند تپ تپ [تاپ تاپ] میافتادند. تو نمیدانی آن وقت چقدر خوشحال میشدیم.
بدان که حرکت کوکی در حال صعود تا بنزدیک گردو [جوز] مرکب بود از حرکت وضعی و انتقالی [اینی] که هم به دور خود میپیچید و هم مسافت صعودی را طی مینمود نه مانند حرکتخورشید که بس حرکت وضعی را دارد و نه انتقالی، همچنان که این حرف نظریهای جدید میباشد (34) (و ظاهر کلام خداوند تبارک و تعالی در آیه 38 سوره یس، والشمس تجری لمستقرلها بر این نظریه دلالت دارد) بلکه مانند حرکت زمین که از حرکت وضعی شب و روز حاصل میشود و از حرکت انتقالی که به دور خورشید است فصول چهارگانه سال تشکیل مییابد و مانند راه رفتن آدم که هم وضع پاها را تغییر میدهد که گاهی پای راست جلو و چپ به عقب و گاهی پای چپ جلو میافتد و راستبه عقب و با این وضع ایون (جاها) را نیز تغییر میدهد و مسافتبا آن طی میشود.
و دو سر کوکی نیز در صعود خود نظیر پای چپ و راست وضع را به تقدم و تاخر تغییر میدهد تا به هدف برسد. و این حرکت صعودی کوکی محسوس میسازد برای ما ترقی و صعود انسان را در صراط مستقیم انسانیت تا برسد به جائی که ملائک مقرب خداوند رسیدهاند. همچنان که جبرئیل امین فرموده است: حدیث، لودنوت انملة لاحترقت، اگر سرانگشتی نزدیکتر شوم هر آینه خواهم سوخت و یک سر این کوکی که در صراط مستقیم سائر است علم است و سر دیگر که به منزله پا است عمل است و یا آن که علم به منزله پای راست و عمل به منزله پای چپ است که متصل تغییر وضع داده علم عمل آور و عمل علمآور است همچنان که ائمه علیهمالسلام فرمودهاند: حدیث العلم یهتف بالعمل و ایضا من عمل بما علم علم مالم یعلم یعنی علم باید مقرون با عمل باشد و همچنین کسی که عمل بکند به آنچه که میداند خواهد دانست آنچه را که نمیداند.
فیض (36) در بعضی کلماتش در این مقام فرموده استحرکت صعودی و ترقی آدمی مثل این است که سر به جای پا و پا به جای سر آید و این حرف بغایت ضعیف است زیرا که ترقی و صعود بنابراین هیچ حاصل نخواهد شد و ظاهر و بلکه صریح آن قول معصومعلیهمالسلام این است که: علم عملی را میخواند که قبلا بر او نبوده و عمل علمی را میآورد که قبلا بر آن نبوده و همچنین قدم راست جلوتر از چپ میرود و چپ جلوتر از راست میرود نه آن که هر یک به جای دیگری گذارده شود و اگر چنین بود مسافت طی نمیشد و حرکت انتقالی وجود نداشت و در حرکت کوکی بالحس والعیان میبینیم وقتی که سر بالا رونده پایین آید و سر پایین رونده صعود نماید تا نصف دایره خود را تمام نماید تمام کوکی به اندازه دو ذرع بیشتر بحرکت انتقالی متحرک و صعود خواهد نمود در فضای خود و ترقی انسان هم بعینه شبیه همین محسوس است پس چطور میتوان گفت که سر به جای پا و پا به جای سر گذارده شود.
میخواهم نکات و مناسباتی که ورای نام و معنیش منظور رفته برایتبگویم تا قدر فصاحت و بلاغت فرهنگ مهین عزیز را بفهمی و چشمت روشن شود.
بدان که کوک چیز گرد را گویند در فرهنگ مهین و لذا کبک هم پرنده گردی است دم که ندارد و سر و گردن را هم منها نمودهاند معنی گرد شده و لفظ را گرد ساختهاند که وارونه آن هم باز کبک و کوک میشود و کبک را نیز در فرهنگ مهین کوک گویند و بنابراین کره را هم به لفظی بگویند که چپه و راستهاش یکی باشد و بالجمله کوک چون گرد و دوری است معنی آن هم باید گرد و دوری باشد.
پینوشتها
1- فرهنگ آبادیها و مکانهای مذهبی کشور، ص
2- انحراف قبله از اترکنامه، رمضانعلی شاکری، ص157.
3- سرزمین و مردم قوچان، ج1، ص51، محمد جابانی.
4- کلمه ناصریه یک لفظ با دو معنی را تداعی میکرد یکی آن که نام ناصرالدینشاه قاجار را در برمیگرفت، دوم ناظر به محمدناصر خان شجاعالدوله حاکم وقت قوچان بود. اترکنامه، زیرنویس، ص296.
5- بازار شمالی را بازار عشقآباد، بازار جنوبی را بازار سبزوار، بازار شرقی را بازار مشهد و بازار غربی را بازار قوچان مینامیدند که هنوز هم بعضی از این نامها متداول است. سرزمین و مردم قوچان، محمد جابانی، ج2، ص78.
6- میلان کلمهای روسی است که به خیابانهای کم عرض میگویند. طول میلانهای شمالی جنوبی 120 متر و شرقی غربی 150 متر است. سرزمین و مردم قوچان، ج1، ص48.
7- مزاری در آغوش تاریخ، رمضانعلی شاکری، مقدمه.
8- روستای خرو یا خروه یا خروه که اسم آماری آن در فرهنگهای آبادی کشور خسرویه است جزء دهستان مایوان از بخش فاروج شهرستان قوچان است که در انتهای درهای سرسبز و خرم در قسمتشمالی دامنه کوه شاهجهان واقع گردیده، طوس، خرو، خبوشان و استاد در قدیم از محلهای معتبر منطقه بودهاند. میگویند نام این روستا از نام خسروپرویز گرفته شده و اهالی دین زردشت داشتهاند. سرزمین و مردم قوچان، محمد جابانی، ج1، ص334.
جمعیت روستای خرو یا خسرویه برابر آمار سال 1365 مرکز آمار ایران 941 نفر است که اکثر فارسی زبان هستند.
9- مزاری در آغوش تاریخ، رمضانعلی شاکری، مقدمه.
10- توفال: تختههای باریک و نازک که به تیرهای سقف اطاق میکوبند و روی آن کاهگل و گچ میمالند. فرهنگ عمید، ذیل کلمه توفال.
11- مزاری در آغوش تاریخ، رمضانعلی شاکری، مقدمه.
12- درباره نام مادر آقانجفی، از آقای محمدتقی رحمانی از فرهنگیان باسابقه روستا تحقیق شد.
13- آقانجفی کردی نیز میدانسته و باید این زبان را در کودکی از مادر آموخته باشد چون در کتاب سیاحتشرق اشاره شده که عربی صحبت کردن با لجهه کردی چیز خوشمزهای میشود، ص26.
14- سیاحتشرق به تصحیح رمضانعلی شاکری، ص45.
15- همان، ص60.
16- مدرسه دو درب واقع در بازار مشهد در سال843 ه . ق زمان سلطنتشاهرخ تیموری، به اهتمام امیر غیاثالدین یوسف خواجه بهادر ساخته شد. مطلع الشمس، ج2، ص543; مدرسه پریزاد در سال823 ه . ق به دستور پریزاد خانم کنیز گوهرشاد آغا همسر شاهرخ تیموری و نزدیک مسجد گوهرشاد ساخته شده، سیاحتشرق، ص579، زیرنویس.
17- سیاحتشرق به تصحیح رمضانعلی شاکری، ص82.
18- سیاحتشرق، آقا نجفی قوچانی، ص214; همراهی آقا نجفی میرزا حسن و اهل اصفهان بوده است.
19- سیاحتشرق، آقا نجفی قوچانی، ص289.
20- سیاحتشرق، ص324.
21- سیاحتشرق، آقا نجفی قوچانی، ص419.
22- چهارمین سال اقامت آقا نجفی در نجف، سیاحتشرق، ص354.
23- سیاحتشرق، ص675.
24- مدرسه عوضیه را مرحوم حاج عوض وردی فرزند حاج محمدعلی خبوشانی در سال 1111 ه . ق در شهر قدیم قوچان بنا نهاد که بر اثر زلزله سال 1311 بکلی ویران و در سال 1320 ه . ق به جای آن در شهر جدید قوچان مدرسهای به همان نام ساختند که امروز مسجد جامع است. اترکنامه، رمضانعلی شاکری، ص296.
25- همان، ص296.
26- سرزمین و مردم قوچان، ج2، ص82.
27- سال 1304 شمسی شهر مورد حمله لهاک خان سالار قرار گرفت و سال 1321 شمسی موقع غائله فرج بیک شهر نزدیک بود به ناامنی و جنگ داخلی کشیده شود که در هر دو مورد مرحوم آقا نجفی قوچانی با دخالتبموقع مانع شدند. اترکنامه، ص129 و136.
28- سیاحتشرق، آقا نجفی قوچانی، ص679.
29- همان: ص680.
30- مزاری در آغوش تاریخ، رمضانعلی شاکری، قسمت نتیجه کتاب.
31- اطلاعات در مورد خاندان آقانجفی را آقای محمدتقی رحمانی شوهر نوه دختری آقانجفی و آقای سید هادی جوادی برادر ایشان و سایر بستگان در مجلس ترحیم مرحوم سید اسماعیل جوادی مقدم دادند. 30/4/73.
32- سیاحتشرق، آقا نجفی قوچانی، ص680.
33- نقل و قول آقای رمضانعلی شاکری که برای نگارنده صحبت کردند.
34- لهجه محلی منطقه که به «تات» معروف است از آقای محمد جابانی پرسش شد.
35- کما هو الرای الجدید.
36- ملا محسن فیض کاشانی محقق و فیلسوف و مفسر بزرگ، متوفی در سال 1091 ه . ق که کتاب معروف المحجة البیضا فی تهذیب الاحیاء را در شرح احیاء علوم غزالی در 8 جلد نوشته، محمدرضا عطائی قوچانی.
مآخذ
1- اترکنامه یا تاریخ جامع قوچان، رمضانعلی شاکری، تهران، امیرکبیر، 1365ش.
2- استفاده از اطلاعات معمرین و مطلعین در مشهد و قوچان.
3- سرشماری عمومی نفوس و مسکن مهرماه 1365 ش (فرهنگ آبادیهای کشور) مرکز آمار ایران، سال 1368 ش، شهرستان قوچان.
4- سیاحتشرق، آقانجفی قوچانی، به کوشش رمضانعلیشاکری، تهران، امیرکبیر، 1362ش.
5- فرهنگ آبادیها و مکانهای مذهبی کشور، محمدحسین پاپلی یزدی، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی،1367.
6- فرهنگ عمید.
7- مردم شناسی (سرزمین و مردم قوچان)، محمد جابانی، ج1 و 2، انتشارات اطلس مشهد، سالهای66-1363.
8- مزاری در آغوش تاریخ، رمضانعلی شاکری، 1354 ش.
9- مطلع الشمس، اعتمادالسلطنه، ج2، چاپخانه آبان تهران، 1362.