داستان داغ ...
بنام خدا
داستانِ داغ
جای تأسف است که در آستانه سی و پنجمین سالگشت پیروزی غرورمندانه انقلاب اسلامی باید، داستان داغ، را بازگو کنیم ...
چندین داغ، پیکره ی قوچان را می آزارد:
اول) یک داغ قدیمی که بجان گروه های سیاسی قوچان افتاده، و با یک نوع عملگرایی افراطی در ورطه ی سیاسی بازی، سالهاست، آرامش روحی و روانی را از مردم شریف قوچان، سلب کرده اند. این داغِ قدیمی بیش از آنکه واجد یک مبنای درست و اصولی سیاسی باشد بیشتر به یک بازی باخت باخت شباهت دارد و طرفین بازی بدون آشنایی با قاعده ی بازی مبنایی، تنها بدنبال حذف رقیب و اتلاف سرمایه های عمومی مردم اند. غافل از اینکه در جریان بازی دارند به تیم خودی گل می زنند. مردم هم با وجود انکه در مرحله انتخاب اعضاء تیم ها می توانند فعال باشند، بیشتر منفعل اند و پس از انتخاب بازیگران، نیز تنها به تماشای منفعلانه بازی می پردازند و روز به روز داغی بر داغ هاشان افزوده می شود.
دوم) داغِ فقدان یک کانون فکری و فرهنگی فعال و پویا در شهرستان، که نقش و رسالت ایجاد وفاق و همدلی در بین گروه های مختلف فکری، فرهنگی و سیاسی را علیرغم همه اختلاف نظرها در شهرستان ایفا کند و بتواند با نقش محوری اش، همه سازهای مخالف، را به یک جهت کوک نماید، همه گروه ها و تیم ها و همه امکانات و سرمایه های بومی و منطقه ای را برای هدفی واحد، بسیج و سازماندهی کند. این رسالت در همه ی مناطق کشور متولی دارد و متأسفانه متولی آن در قوچان بدلیل موضع گیری های تک حزبی اش در مقاطعی، قابلیت خود را از دست داده و تا این کانون، مجدداً احیاء نشود داستانِ داغ، کماکان ادامه دارد.
سوم) غیر بومی و پروازی بودن مسئولان شهرستان، که قوچان در دوران پس از پیروزی انقلاب، از این داغِ داغ، همیشه آزرده خاطر بوده و هست و در این میان، بسیاری از فرصت ها را از دست داده و تنگناها همیشه سفره آرای مردم شریف قوچان بوده، وقتی مسئولان، غیربومی باشند، حضور و عزم و رفتن شان معلوم است. نیامده انتظار می کشند که ساعت 14 رحل اقامت کنند از قوچان. بعضی ها هم تنها هفته ای یکبار، اگر در سفر نباشند ...
چهارم) پس از انتخاباتی که ابطالش، داغ بود؟؟؟ چه به روز مردم شریف، باصفا و مؤمن قوچان آمد که دچار یک تطور فرهنگی شدند، گویا کسانی که بدنبال چنین فرصتی می گشتند، عواطف و احساسات مردم را بر علیه علایق و وابستگی های حقیقی شان تحریک کردند، و گونه ای لجبازی غیرمحسوس را ترویج ...
وضع قوچان از لحاظ فرهنگی پس از آن دوره، دچار یک تطور و دگرگونی خاص، شد که در طول تاریخ قوچان سابقه مند نبوده است. گناه این دگرگونی و ازخودبیگانگی و ضدیت با عُلقه های فرهنگی بر عهده کیست؟
پنجم) داغِ محرومیت عامدانه؛ پس از تقسیم خراسان به 3 استان و اقبال مردم به خراسان رضوی و ماندن با آستان پر خیر و برکت سلطان عشق، گویا دست هایی با برنامه ریزی و از روی عمد، بر طبل محرومیت قوچان می کوبند البته بی صدا و آرام ...
چنین احساس می شود که ایشان قصد دارند، مردم قوچان را با قراردادن در شرایط تنگنا و محرومیت بیشتر، مجبور کنند، اشتباه انتخاب اولیه شان را بپذیرند. شاید در نگاه اول، این احساس، به یک فرضیه ی غیر واقعی شبیه باشد اما وقتی پروسه ها را بررسی می کنیم، چندان هم احساسی و غیرواقعی بنظر نمی رسد: از داستان جداسازی فاروج، داغِ دیجیتال، بودجه شهرداری و دیگر برنامه های ناتمام شهرستان، مسکن مهر و اصلاح مزار شهدای شهرستان گرفته تا محرومیت های فرهنگی، غیربومی بودن مدیران پروازی، و فراموشی و بی توجهی مسئولین استانی به مشکلات متعدد شهرستان، بعنوان بخشی از خراسان رضوی، همه و همه پروسه فرضیه ما را به واقعیت نزدیک و نزدیکتر می سازد.
ششم) داغِ غفلت و فراموشی و تغافل برخی مسئولان فکری و فرهنگی؛ علمی و دانشگاهی و نیز مردم متدین قوچان، بر گُرده ی قوچان سنگینی می کند، در شرایطی که اندیشه ناصواب شیطان پرستی، سالهاست در کشور ما وارد شده و در برخی شهرها بدلیل عدم حساسیت مسئولین و مردم، از مرحله نمادگرایی عبور نموده و وارد مراحل فلسفی و عبادی شده و در حالیکه آثار شوم آن در اشکال مختلف نابهنجاری های اخلاقی در سطوح مختلف جامعه ما پدیدار شده است، مسئولین شهر ما نسبت به نماد شیطان پرستی که در میدان آزادی بنا گردیده بی توجه اند و این در حالی است که جریانات شیطان پرستی ابتدا با نمادها وارد شده و حساسیت سنجی می کنند و اگر منطقه و فضایی را برای گام های بعدی مناسب بیابند، عملاً وارد کارزار می شوند چنانکه شده اند و چه بسا اینکه از غفلت مسئولین و مردم شهرستان بهره جسته و شرایط را در قوچان برای اجرای کنسرت های موسیقی (البته در پوشش مجوز) و برنامه های مشابه با عناوین مختلف فرهنگی، مناسب تر یافته اند و این، تمامِ داستانِ داغ، نیست بلکه آغازی است برای بهره برداری، بگونه ای که با برنامه ریزی قبلی از طریق عوامل و ایادی شان، محافل اینچنینی را به حواشی گناه و معصیت می کشانند و جوانان شهرمان را گام به گام و خط به خط، به راه های شیطان نزدیک و نزدیکتر می سازند.
و البته اینها بخشی از داغ هایی است که قوچان را داغ کرده است ... و این داستان ادامه دارد ...
صدیق قوچانی/92/11/12
والسلام