بنام خدا

سلام دوستان

امروزه گرفتار چه بلای خانمان سوزی شده زندگی های ما ...

ساعت ها پای تلویزیون، برنامه های متنوع، سریال های کم محتوا و گاهاً بی محتوا و برنامه های ورزشی و طنز می نشینیم.

ساعت ها با موبایل های گونه گون مشغول آهنگ و کلیپ و اینترنت و بلوتوث و پیامک بازی می شویم و ساعت ها گوهر وقت های عزیز عمرمان را به هدر می دهیم.

چه ساعت ها که به شب نشینی ها و گده های بی پایه و اساس و بی فایده می گذرانیم و چه قرارهای مدیریت نشده ای که همه زندگی مان را تحت الشعاع خود قرار داده ...

اینها همه بخش کوچکی از پوچی و بی هدفی زندگی و بلای خانمان سوز زندگی های تکراری و تهی از فلسفه آفرینش ماست.

زندگی هایی که تنها نامی از جهان بینی دینی و الهی را یدک می کشد و بیشتر شبیه به جهان بینی های مادی است که مبتنی بر اصل لذت جویی بیشتر از لحظه لحظه ی زندگی است.

امکاناتی که قرار بود از گذر پیشرفت و تکنولوژی بشوند اسباب تکامل و سیر و سلوک الی الله، شده اند بلای خانمان سوز آدمیت آدمی ...

گمان می کنیم که در عصر تکنولوژی، امکانات را بخدمت گرفته ایم در حالیکه واقعیت آنست که امکانات و تکنولوژی ما را به خدمت و اسارت خویش گرفته اند ...

از آنسوی ...

وقتی در زندگی و مشی شهدا گذاری می کنیم چه دنیای متفاوتی را مشاهده می کنیم. دنیایی با یک جهان بینی کاملاً الهی مبتنی بر کمالجویی و در جهت فلسفه آفرینش ...

دنیایی که امکانات را برده ی خویش ساخته و به خدمت گرفته بود، و چون غایت شان رسیدن به خدا بود، تن به ذلت ماده و مادیات نمی دادند ...

بجای اتلاف وقت پای تلویزیون و تفریحات مرسوم آن زمانه (که انها هم در نوع خودشان جذاب و اعتیادآور بودند) بدنبال شناخت وظیفه و انجام آن بودند، روح فضیلت گرایی و تکلیف، همه ی دلبستگی های دنیوی را در نظرشان خوار و حقیر کرده بود.

بجای نشستن پای سریال های تلویزیونی و شب نشینی ها و قرارهای بی فایده و بی جهت؛ بدنبال حضور فعال در اجتماع، مساجد، هیئات، جلسات قرآن، پایگاه های بسیج و ... بودند. بدنبال انجام با کیفیت وظایف دینی شان با تکیه بر دو محور تقوا و اخلاص بودند، نه اینکه نظیر ما صرفاً از سر تکلیف و برداشتن بار سنگین تکلیف ...

بجای آنکه خودشان را با گفتگوها و گده های لاابالی گرایانه و گشت و گذارهای بی ثمر با جوانانِ هم سن و سال در کوچه و بازار، که تفریح جوان های آن روز بود مشغول کنند؛ بدنبال کسب معرفت بیشتر از طریق حضور در محافل معنوی انس با قرآن و کلام اهل بیت (ع) بودند. بدنبال حضور در دانشگاه عشق حقیقی به خداوند یعنی جبهه های حق علیه باطل بودند.

این است تفاوت من و توی امروزی با شهدا؛ همین موجب شده: از شهدا چهره هایی نورانی و عرشی بسازد و از ما چهره هایی تاریک و فرشی ... وگرنه؛ شهدا هم همانند ما فرشی بوده اند و مشی آنها، موجب شده بازیابند اصل خویش یعنی همان، روزگار وصل خویش ... و ما در قهقراء مادیت و فرشی بودن خویش بیش از پیش فرو رفته و می رویم.

خدا می داند که وقتی آدم به این تفاوت ها می اندیشد، قلبش چه آهی می کشد و چه ناله و سودایی سر می دهد ... اما دریغ که نه دل تیره ی ما این آه جانسوز را گوش می کند و نه جان های آلوده ی ما نیوش ...

ملتمس دعا ...