بنام الله هستي بخش بي همتا

شايد اَحَدي از اهل ايمان از شيعه و سني، نباشد كه داستان اجتماع گروهي از صحابه از مهاجر و انصار در محل سقيفه ي بني ساعده و دستاورد آن را نشنيده باشد، در زمانيكه گروهي ديگر از صحابه بهمراه اهل بيت پيامبر(ع) در حال تجهيز بدن مطهر رسول اكرم (ص) بودند. اما اينكه ماهيت اجتماع سقيفه بني ساعده چيست را در ادامه بنظاره مي نشينيم:

اجتماع سقيفه ي بني ساعده:

- يعني پشت كردن به قرآن كه در آيات متعددي نظير: "آيه ولايت[1]، آيه اطاعت[2]، آيه تبليغ[3]، آيه مباهله[4]، آيه تطهير[5]، آيات ايثار اهل بيت در سوره انسان[6]، آيه مودت[7] و نظائر آن"، حقانيت ولايت و امامت جانشينان برحق نبي مكرم اسلام (ص) و فضل و مقام اهل بيت يعني علي و اولاد طاهرينش (ع) را يادآور شده است.

- يعني زير پا نهادن سيره و سنت قولي و عملي حضرت رسول (ص) كه بارها و بارها در احاديث متعدد و متواتر بنقل از شيعه و سني نظير: "حديث ثقلين[8]، حديث سفينه[9]، حديث يوم الدار[10]، حديث منزلت[11]، حديث امامان دوازده گانه[12]، حديث اصحاب كساء[13]، حديث محبت و مودت[14]، حديث غدير[15] و نظائر آن"، شأن و مقام و منزلت و فضائل اهل بيت (ع) و ولايت و جانشيني خود را به امت گوشزد كرده بودند.

- يعني پشت كردن به نبي مكرم اسلام (ص) كه طبق صريح آيات قرآن مفسر و تبيين كننده ي آيات الهي است[16] و بايد در مواضع اختلاف[17] به قول و عمل وي رجوع كنيم.

- يعني العياذ بالله خدا كه حكيم علي الاطلاق و رسول اكرم كه حكمت بالغه الهي اند ضرورت تعيين جانشين خلف براي بعد رسول الله را تشخيص نداده و اين امر را در شرايطي كه اسلام همچون نهالي نوپا؛ دشمنان داخلي و بيروني در كمين فرصت و ساختار امت آن زمان قومي قبيله اي و آبستن اختلاف و حوادث بود به خود مردم واگذار كردند و اين در حالي است كه خليفه اول (ابابكر) اينقدر فهميد و تشخيص داد كه براي بعد از خود خليفه اي برگزيند و خليفه ي دوم شورائي را مأمور اين مهم كرد. يعني العياذ بالله خليفه اول و دوم بهتر از خدا و رسولش فهميدند؟؟؟(دقت كنيد)

- يعني بر خلاف نظر قرآن، كه پيامبر (ص) را (لا ينطق عن الهوي* ان هو الا وحي يوحي)[18] مي خواند. پيامبر اكرم (ص) نه رسول و نبي و نه دريافت كننده ي وحي الهي است كه صرفاً در حد و اندازه ي مجتهدي بيش نيست كه بنا به شرايط زمان خود اجتهاد كرده و خلفاء راشيدن هم هر كدام مجتهدي هستند بسته به شرايط زمان خود، در شأن و مقامي همرديف پيامبر (ص).

- يعني چون مسأله نبوت و اجتهاد در پيامبر (ص) چيزي برتر از اجتهاد خلفا نيست، خلفاء مي توانند بر اساس اجتهاد خود در هر مسأله اي كه تشخيص دادند دخل و تصرف نموده و تغيير ايجاد كنند و به رأي و نظر خود امور را تفسير كنند(بدعت ايجاد كنند)[19]؛ [20] ؛ [21]از اينرو حديث شريف امام صادق (ع): "حَلالُ مُحمدٍ حلالٌ ابداً الي يوم القيامة و حرامه حرامٌ ابداً الي يوم القيامة، لا يكون غيره و لا يجي‏ء غيره، حلال محمد هميشه تا روز قيامت حلال است و حرام او هميشه تا قيامت حرام است، غير آن نخواهد بود و غير او نخواهد آمد." [22] وارد نيست.

- يعني هر كسي شايستگي آن را دارد در جايگاه خليفه پيامبر بنشيند و نيازي به داشتن شرايط ويژه و خاص (نصب الهي، عصمت و علم الهي) نيست و هر كس در اين جايگاه بنشيند حتي اگر فسق و فجور هم داشته باشد اطاعت از اوامر او بر امت لازم و چون خليفه ي پيامبر است تخلف از آن موجب هلاك است با اين تفسير خلافت معاويه و يزيد و امثال مروان و وليدها توجيه مي شود.

- يعني مكاني كه نقابهاي نفاق و دوروئي و حقد و كينه نسبت به حضرت علي (ع) و اهل بيت (ع) از چهره برداشته مي شود و بدون آنكه پرفضيلت ترين و نزديكترين شخص به پيامبر[23] كه به اعتراف خدا و رسول بمنزله جان پيامبر[24]، درب شهر علم نبوي[25] ؛ ضربتش افضل از عبادت جن و انس[26] ؛ اولين ايمان آورنده[27] ؛و قهرمان يوم الخيبر[28] و دارنده ي فضيلت ليلة المبيت[29] و ... است را به حساب بياورند در حاليكه وي مشغول تجهيز و تدفين پيامبر است، در باره مهم ترين مسأله ي امت يعني خلافت پيامبر تصميم گيري مي كنند.

- يعني بايد از همه براي خليفه اول بيعت بگيريم حتي اگر آن افراد علي و فاطمه (عليهماالسلام) باشند و حتي اگر به قيمت حمله و سوزاندن خانه ي وحي و آسيب زدن به دختر رسول خدا (ص)[30] و بستن دست و پاي جان پيامبر باشد. و اين در حالي است كه در آيات قرآن و صدها روايت متواتر بنقل از شيعه و سني محبت و مودت اهل بيت (ع) بر امت فرض شده بود.

- يعني سنگ بناي امضاء و تأييد، پاي هزاران فقره ظلم و تعدي به آل الله از شهادت بي بي دوعالم حضرت زهرا (س) گرفته تا خانه نشيني علي (ع)، اشتباهات فراوان و بيشمار خلفاء راشدين[31]، فرصت يافتن بني اميه اين شجره ي ملعونه[32] براي ورود در امر خلافت، جنگ هاي تحميلي در زمان خلافت علي (ع)، شهادت مظلومانه او در مسجد كوفه، شهادت امام حسن (ع) و نيز واقعه ي دردناك و عظيم عاشورا و شهادت ذريه ي رسول خدا حضرت سيدالشهدا(ع)، آل الله و ياران وفادار آن حضرت و ...

- و اينجاست كه بايد بگوييم "انا لله و انا اليه راجعون" ...

التماس دعا- صديق قوچاني



[1] . إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ؛ ولى شما تنها خدا و پيامبر اوست و كسانى كه ايمان آورده‏اند همان كسانى كه نماز برپا مى‏دارند و در حال ركوع زكات مى‏دهند. مائده، آيه 55.

[2] . يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ ...؛ اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياى امر خود را [نيز] اطاعت كنيد. نساء، آيه 59.

[3] . يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ؛ اى پيامبر آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده ابلاغ كن و اگر نكنى پيامش را نرسانده‏اى و خدا تو را از [گزند] مردم نگاه مى‏دارد آرى خدا گروه كافران را هدايت نمى‏كند. مائده، آيه 67.

[4] . فَمَنْ حَآجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءكُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءكُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةَ اللّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ؛ پس هر كه در اين [باره] پس از دانشى كه تو را [حاصل] آمده با تو محاجه كند بگو بياييد پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و ما خويشان نزديك و شما خويشان نزديك خود را فرا خوانيم سپس مباهله كنيم و لعنت‏خدا را بر دروغگويان قرار دهيم. آل عمران، ايه 61

[5] . إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا؛  خدا فقط مى‏خواهد آلودگى را از شما خاندان [پيامبر] بزدايد و شما را پاك و پاكيزه گرداند. احزاب، آيه ي 33.

[6] . يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَيَخَافُونَ يَوْمًا كَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيرًا * وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا * إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنكُمْ جَزَاء وَلَا شُكُورًا* [همان بندگانى كه] به نذر خود وفا مى‏كردند و از روزى كه گزند آن فراگيرنده است مى‏ترسيدند * و  به [پاس] دوستى [خدا] بينوا و يتيم و اسير را خوراك مى‏دادند * ما براى خشنودى خداست كه به شما مى‏خورانيم و پاداش و سپاسى از شما نمى‏خواهيم . الانسان، آيات 7-9.

[7] . قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَمَن يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ؛ بگو به ازاى آن [رسالت] پاداشى از شما خواستار نيستم مگر دوستى در باره خويشاوندان و هر كس نيكى به جاى آورد [و طاعتى اندوزد] براى او در ثواب آن خواهيم افزود قطعا خدا آمرزنده و قدرشناس است. شوري، آيه 23.

[8] . انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله وعترتی ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا بعدی: کتاب الله فیه‏الهدی والنور حبل ممدود من السماء الی الارض وعترتی اهل بیتی وان اللطیف الخبیر قد اخبرنی‏انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض وانظروا کیف تخلفونی فیهما، این حدیث شریف در اکثر کتب شیعی و سنی آمده. برخی از منابع آن در نزد اهل سنت عبارت‌اند از: مسند احمد بن حنبل، ج‏۵، ص‏۱۸۲؛ مستدرک حاکم، ج‏۳، ص‏۱۴۸؛ صحیح مسلم، ج‏۷، ص‏۱۲۲؛ سنن بیهقی، ج‏۲، ص‏۱۴۸؛ صحیح ترمذی، ج‏۵، ص‏۶۶۲.

[9] . عن رسول الله صلى الله علیه و آله: الا ان مثل اهل بیتى فیكم مثل سفینه نوح من ركبها نجا ومن تخلف عنها غرق و هوى .رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: اهل بیت من در میان شما و براى شما امت مانند كشتى نوح است كه هر كس آن را سوار شد، نجات پیدا كرد و هر كس از آن كناره گرفت هلاك گردید. این حدیث را نیز بیشتر محدثان اهل سنت در صحاح و مسانید خود به طرق مختلف و متعدد آورده اند، چنان كه به مستدرك حاكم (ج 3، ص 151 ) و نیز به اواسط طبرانى به نقل از اربعین نبهانى (ص 216 ) مى توان مراجعه كرد و به بخشى از اسناد و ماخد حدیث دست یافت.

[10] . المراجعات، مراجعه 23T، شیخ سلیم بشری وی از اساتید الازهر بوده است، و كتاب المراجعات نتیجه نوشتههایی است كه میان او و امام شرفالدین عاملی مبادله شده است وي مي گويد: میگوید: درباره رجال این حدیث بحث و بررسی كردم، همگی از ثقات و افراد مورد اعتمادند، و از طرق مختلف روایت شده است، بدین جهت به درستی آن ایمان دارم.

[11] . محدثان اسلامی اعم از شیعی و سنی روایت کرده اند که پیامبر گرامی صلی اللّه علیه وآله خطاب به علی علیه السلام فرمود: انت منی بمنزلة هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی، نسبت تو به من همانند نسبت هارون به موسی است، جز این که پس از من پیامبری برانگیخته نخواهد شد. جهت آگاهی از مصادر حدیث منزلت به كتاب المراجعات، امام شرفالدین عاملی، مراجعه شماره 28 و 30؛ و كتاب قادتنا تألیف آیت الله میلانی، ج 2، باب 27 رجوع شود.

[12] . تا وقتی دوازده خلیفه از قریش بر سر كارند، اسلام عزیز است. صحیم مسلم، داراحیاء التراث العربی، ج 3، كتاب الاماره، باب 1؛ در روایات متعدد از پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ نقل شده است كه تعداد جانشینان آن حضرت به تعداد نقبای بنیاسرائیل میباشند، مسند احمد، ج 1، ص 406ـ398؛ ینابیع الموده، ص 445؛ الصواعق المحرقه، فصل سوم، باب اول.

[13] . حدیث کساء از احادیث مشهور بین خاصه و عامه که در کتب فریقین به طرق و اسانید مختلف بیان شده است و مبدأ اصطلاحاتی همچون اصحاب کساء، آل عباء پنج تن آل عبا و... گردیده است. اصل حدیث به مقدار مسلم و مورد اتفاق در تمامی آثار شیعه و سنی چنین است که روزی پیامبر اکرم و حضرت امیر و فاطمه زهرا و حسن و حسین علیهم السلام در منزل حضرت فاطمه یا ام سلمه گرد هم آمدند، پیامبر بالاپوشی بر سر خود و آن چهار تن دیگر افکند، و در آن حال چنین دعا کرد: «خدایا اینان اهل بیت و ویژگان منند، پس هر پلیدی را از ایشان بزدای و آنان را (از هر عیب و گناه) پاک و مطهر بدار» پس از آن جبرئیل فرود آمد، و آیه تطهیر: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» (احزاب، 33) را فرود آورد.

[14] . در باب محبت و مودت اهل بيت عصمت و طهارت روايات بسياري است براي مطالعه بيشتر و آگاهي از منابع آنها به اين آدرس مراجعه كنيد: http://www.andisheqom.com/Files/whoisshia.php?idVeiw=2057&level=4&subid=2057&page=1

[15] . علامه امینی نام سی نفر از بزرگان اهل سنت كه این واقعه را نقل كردهاند،‌ذكر نموده است، الغدیر، ج 1، ص 246ـ239.

[16] . وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ؛ و اين قرآن را به سوى تو فرود آورديم تا براى مردم آنچه را به سوى ايشان نازل شده است توضيح دهى و اميد كه آنان بينديشند. نحل، آيه 44.

[17] . يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا؛ اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياى امر خود را [نيز] اطاعت كنيد پس هر گاه در امرى [دينى] اختلاف نظر يافتيد اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد آن را به [كتاب] خدا و [سنت] پيامبر [او] عرضه بداريد اين بهتر و نيك‏فرجام‏تر است. نساء، آيه 59.

[18] . وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى؛ و از سر هوس سخن نمى‏گويد * اين سخن بجز وحيى كه وحى مى‏شود نيست. نجم، آيات 3 و 4.  

[19] . الصلاة خير من النوم از بدعت هاي خليفه ثاني‏ عمر بن خطاب بوده و در زمان پيامبر اكرم اين جمله در اذان وجود نداشته. ابن حزم ظاهري، و امام مالك و قرطبي به اين مطلب، تصريح دارند، و حذف «حي علي خير العمل» از اذان.

[20] . ابوبکر (( صدیق )) بن ابی قحافه ؛ خلیفه اول او پانصد حدیث را که از پیامبر جمع کرده بود به آتش می کشد ( اهل سنت واقعی به قلم محمد تیجانی ) و در سخنرانی های خود می گفت از پیامبر چیزی روایت نکنید قرآن بین ماست حلال آن را حلال و حرام آن را حرام بدانید و همچنین از وصیت نوشتن پیامبر هم خود داری کرد و از سخن عمر که می گفت پیامبر هذیان می گوید پشتیبانی کرد . او همچنین روایات پیامبر درباره ی جانشینی علی (ع) را نیز نادیده گرفت . اگر سنت پیامبران طبق گفته ی دانشمندان سنی تمام اعمال پیامبر باشد پس ابوبکر با این موارد نیز مخالفت کرده است .

- سنت پیامبر در زمینه ی فرماندهی اسامه بر سپاه و حرکت او را نادیده گرفت و با او مخالفت کرد .(( مخالفت با قول پیامبر))

- سنت پیامبر درباره ی حضرت زهرا (س) را نادیده گرفت و او را آزرد و خشمگین ساخت .(( مخالفت با قول پیامبر))

- سنت پیامبر در باره ی جنگ با مسلمانانی که زکات نداده اند و کشتن آنان را نادیده گرفت .

- سنت پیامبر در باره ی آتش نزدن ( فجائه سلمی ) را اطاعت نکرد و او را آتش زد .

- سنت پیامبر در باره ی (مولفه قلوبهم) را نادیده گرفت و بنا به نظر عمر از دادن سهم آنان خود داری کرد .(( مخالفت با فعل پیامبر))

- سنت پیامبر در باره ی خلافت را نادیده گرفت و بدون مشورت با مسلمین عمر را جانشین خود خواند .

اینها مواردی از مخالفت او با سنت پیامبر است که در صحیح اهل سنت و جماعت به ثبت رسیده و در کتابهای سیره آمده است .

همچنین از ابوبکر درباره ی (کلاله) که حکمی از احکام قرآن است پرسیدند گفت من در این مورد به نظر شخصی خود سخن می گویم و همانطور که می دانیم هر کس درباره ی حکم قرآن به نظر شخصی خود سخن بگوید کافر می شود .

همچنین ابوبکر بارها گفت که ( مرا به اجرای سنت محکوم نکنید که توانایی آن را ندارم ) پس چگونه قرآن می گوید :خدا در دین برای شما سختی نگذاشته است (حج ، 78 )

ابوبکر همچنین حتی قربانی حج را نیز انجام نمیداد (جمع الجوامع / سیوطی ، ج 3 ، ص 45 و السنن الکبری/ بیهقی،ج9 ،ص265) بنقل از سايت پرسمان دانشجويان، خلفای سه گانه و برخی مخالفتهای آنان با سنت پیامبر ص.

[21] . عمر بن خطاب ( فاروق )؛ خلیفه ی دوم در بررسی های پیشین از کتابهای استاد تیجانی به این نتیجه می توان دست یافت که عمر قهرمان مخالفت با پیامبر است هم او بود که گفت پیامبر هذیان می گوید و نگزاشت نامه ی خود را بنویسد نامه ای که ابن عباس می گوید اگر این نامه نوشته می شد دو نفر در این امت اختلاف نمی کردند .پس می توان عمر را از عاملین و شاید بزرگترین عامل گمراهی امت پیامبر دانست . همچنین عمر کوشید هر چه از سنت پیامبر نوشته شده را جمع آوری کند و بسوزاند و نگذاشت مردم احادیث پیامبر را نقل کنند .

با پیامبر در مورد اعزام سپاه اسامه مخالفت کرد.

با قرآن در زمینه ی سهم (( مولفه قلوبهم )) مخالفت کرد .

با قرآن و سنت در زمینه ی (( متعه حج و متعه نساء )) مخالفت کرد .

با قرآن و سنت در زمینه ی (( سه طلاق در یک مجلس )) مخالفت کرد و آن را سه طلاق نامید .

با قرآن و سنت در زمینه ی (( فرضیه ی تیمم )) مخالفت کرد و گفت در زمان نداشتن آب نماز واجب نیست .

با قرآن و سنت در زمینه ی (( جاسوسی نکردن در کار مسلمانان )) مخالفت کرد و این بدعت را در اسلام گذاشت .

با قرآن و سنت در زمینه ی (( انداختن بخشی از اذان )) مخالفت کرد و یک بخش دیگر نیز به اذان اضافه کرد .

با قرآن و سنت در زمینه ی (( اجرای حد بر خالد بن ولید )) مخالفت کرد .

با سنت پیامبر در زمینه ی (( جلوگیری از به جماعت خواندن نافله )) مخالفت کرد و این بدعت را در نماز رواج داد .

با سنت پیامبر در زمینه ی (( بخشش های دولت از بیت المال )) مخالفت کرد و تبعیض و نظام طبقاتی را پدید آورد .

با سنت پیامبر در زمینه ی (( اختراع مجلس شوای فرمایشی )) مخالفت کرد و آن را با ریاست عبد الرحمن بن عوف به وجود آورد .

از همه جالبتر اینکه به عقیده ی اهل سنت پس از مرگ عمر دو فرشته به سراغ او می آیند و عمر بر سر آنها فریاد می کشد و میگوید : خدای شما کیست آن دو فرشته می گویند فاروق است که خدا به وسیله ی او حق و باطل را جدا می سازد .

آیا این نشانه ای از ریشخند بنی امیه به اسلام نمی باشد .

یکی دیگر از مخالفت های عمر با سنت پیامبر جا به جا کردن مقام ابراهیم بود زیرا اعراب جاهلیت مقام ابراهیم را از جایی که در زمان ابراهیم (ع) بود عقب تر بردند و پیامبر در زمان فتح مکه آن را به جای خود بازگرداند . بنقل از سايت پرسمان دانشجويان، خلفای سه گانه و برخی مخالفتهای آنان با سنت پیامبر ص.

[22] . مرحوم شيخ كليني، الاصول الكافي (دارالكتب الاسلاميه) ج 1، ص 58، ح 19؛ مرحوم علامه مجلسي در كتاب شريف بحار الانوار به همين مضمون حديثي از رسول اكرم‏صلي الله عليه وآله نقل كرده است كه آن حضرت فرمودند: "... حلالي حلالٌ الي يوم القيامة و حرامي حرامٌ الي يوم القيامة؛ "حلال من تا روز قيامت حلال است و حرام من تا روز قيامت حرام." علامه مجلسي، بحارالانوار، ج 2، ص 260، باب 31، ح 17.

[23] . از قول عمر نقل شده است که «هر آینه به علی سه خصلت داده شده است که اگر یکی از آنها برای من بود از شتران سرخ مو برایم با ارزش تر بود. اول ازدواج با دختر پیامبر، دوم بازگذاردن درب خانه ی او به مسجد و سوم پرچمداری اش در روز فتح خیبر»، صواعق المحرقھ، ابن حجر مكی ص 127 باب 9 فصل 3؛ و سیوطی در تاریخ الخلفا،ص 172.

[24] . ایشان به دلیل آیه ی مباهله نفس رسول خداست. همان گونه که درب منزل رسول مکرمّ (صلّی الله علیه وآله وسلم) به مسجد باز بود؛ درب منزل امیرالمؤمنین هم باز گذارده شد و حال آنکه درب منازل تمامی اصحاب به دستور خداوند مسدود گردید.

[25] . و اما حديث مورد نظر به چند صورت روايت شده كه اين خود نشان دهنده تعدد راويان حديث است، مثلاً در نقل حذيفة چنين آمده است: (أنا مدينة العلم و على بابها، و لا تؤتى البيوت الاّ من ابوابها) و در نقلى از على عليه السلام: (أنا مدينة العلم و انت بابها، كذب من زعم أنّه يصل الى المدينة الا من قِبل الباب) و در نقل ديگرى از ايشان: (انا مدينة العلم و انت بابها، كذب من زعم أنه يدخل المدينة بغير الباب، قال اللَّه عزّوجلّ: و أتوا البيوت من ابوابها) و در نقل ابن عباس: (أنا مدينة العلم و علىّ بابها، فمن أراد العلم فليأت بابه) و در نقل سعيد بن جبير از ابن عباس: (يا علىّ أنا مدينة العلم و انت بابها، و لن تؤتى المدينة الاّ من قِبل الباب) و در نقل جابر بن عبداللَّه انصارى: (أنا مدينةالعلم و علىّ بابها، فمن اراد البيت - العلم - فليأت الباب). الغدير، علامه امينى، ج ۶، ص ۱۱۳-۱۱۴، به نقل از مصادر معتبر.

[26] . متجاوز از بيست تن از دانشمندان و مورخين و مفسرين اهل سنت، از رسول خدا(ص)با اختلاف اندكى نقل كرده‏اند كه پيغمبر خدا درباره آن ضربتى كه على(ع)در آن روز به عمرو زد و او را كشت فرمود: «ضربة على يوم الخندق افضل من عبادة الثقلين.» [ضربت على در روز خندق از عبادت جن و انس برتر است.] به كتاب احقاق الحق،ج 6،صص 8ـ4 مراجعه شود.

[27] . طبری در خصوص اسلام آوردن علی علیه السلام آورده است: بعضی ها گفته اند نخستین مردی که به پیامبر خدا ایمان آورد، علی بن ابی طالب بود; از ابن عباس روایت کرده اند که اول کسی که با پیامبر نماز کرد علی بود و از جابر نیز روایت کرده اند که پیامبر به روز دوشنبه مبعوث شد و علی به روز سه شنبه نماز کرد . ابوحمزه گوید: از زیدبن ارقم شنیدم که گفت اول کسی که به پیامبر خدا علیه السلام ایمان آورد، علی بن ابی طالب بود. تاریخ طبری ، ج 3 ، ص 867 ؛ طبری سپس روایتهای مختلفی را از کلبی، ابن اسحاق و دیگران در مورد اسلام آوردن علی علیه السلام، پس از خدیجه آورده است. همان منبع، ص 858- 861

[28] . ابن اسحاق خبر فرستادن ابوبکر و عمر را برای فتح قلعه خیبر آورده است که آنان هریک رفتند و برگشتند اما آنجا را فتح نکردند، تا آنکه پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «فردا پرچم را به دست مردی می دهم که خدا و پیامبرش را دوست دارد و خدا و پیامبرش نیز او را دوست دارند و خدا به دست او قلعه ها را فتح می کند .» سپس خبر فتح خیبر و استفاده از آن را به عنوان سپر، توسط علی علیه السلام آورده است . السیرة النبویة، ابن هشام ، ج 3 ، ص 342؛ همان منبع ، ص 349- 350؛ تاریخ الطبری، ج 3، ص 1146- 1147 ; الکامل، ج 3، ص 1069- 1070؛

[29] . در امالی مفید از امام چهارم علیه السلام روایت شده که آیه: «و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رؤف بالعباد» ، (بقره، 207) در شان علی علیه السلام در ماجرای لیلة المبیت نازل شده است. تفسیر المیزان، محمد حسین طباطبایی، ج 2، ص 135

[30] . در «صحیح بخارى» جزء پنجم چنین آمده است که: رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود: فاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّى فَمَنْ أَغْضَبَها أَغْضَبَنِى: «فاطمه پاره تن من است هر کس او را به خشم در آورد مرا به خشم در آورده است». همین حدیث در «صحیح مسلم» به این صورت آمده: اِنَّ فاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّى یُؤْذِیْنِى ما آذاها: «فاطمه پاره اى از تن من است، هر چه او را آزار دهد مرا مى آزارد». و در اكثر منابع روايي و تفسيري شيعه و سني و روايات بسياري از اين دست اشاره شده است.

[31] . كه در روايات معتبر از شيعه و سني نقل شده كه عمر هفتار بار گفته است: "لولا علي لهلك عمر؛ اگر علي نبود هر آينه عمر هلاك مي شد." بي شك، مقصود اشتباهات و خطاهايي بوده كه در حكومت و قضاوت داشته و با راهنمائي علي (ع) خلاصي يافته است. منابع اهل سنت: تاويل مختلف الحديث ، ابن قتيبه ، ص 152، مواقف ، ايجي ، ج 3 ، ص 627 و 636، شرح مقاصد ، تفتازاني ، ج 2 ، ص 294 ، التفسير الكبير ، فخررازي ، ج 21 ، ص 22،شرح نهج البلاغه ، ابن ابي الحديد ‌، ج 1 ، ص 18و ج 12 ، ص 179، تمهيد الاوائل ، باقلاني ، ص 476 ، مناقب علي ابن ابيطالب ، ابن مردويه اصفهاني ، ص 88، ينابيع المودة ، قندوزي حنفي ، ج 1 ، ص 216و ج 2 ، ص 172و  ج 3 ، ص 147 ، تاويل مختلف الحديث ، ابن قتيبه، ج 1 ، ص 162، تمهيد الاوائل في تلخيص الدلائل ، باقلاني ، ج 1 ، ص 476 و 547 ، الحاوي الکبير ، ماوردي شافعي ، ج 12 ، ص 115 و ج 13 ، ص 213 ، تفسير سمعاني ، ج 5 ، ص 154 ، المفصل في صنعه الاعراب ، زمخشري ، ج 1 ، ص 432 ، العواصم من القواصم ، ابوبکر بن عربي ، ج 1 ، ص 203 ، حاشيه الرملي ، رملي ، ج 4 ص 39 ، الجد الحثيث ، سعودي غزي عامري ، ج 1 ، ص 186، بريقه محموديه ، محمد بن محمد خادمي ، ج 2 ص 108، منع الجليل ، محمد عليش ، ج 9 ، ص 648، دستور العلماء ، قاضي عبدالنبي نکري، ج 1 ، ص 80. ؛ منابع شيعي: كافي ، كليني ، ج 7 ، ص 424، تهذيب الاحكام ، شيخ طوسي ، ج 6 ، ص 606، ج 10 ، ص50، من لايحضره الفقيه ، شيخ صدوق ، ج 4 ، ص 36 ،‌ اختصاص ، شيخ مفيد ، ص 111 و 149 مناقب آل ابي طالب ، ابن شهر آشوب ، ج 1 ، ص 311 ، المسترشد ، طبري شيعي ، ص 548 و 583 ، شرح الاخبار ، قاضي نعمان ، ج 2 ، ص 319 ، مدينه المعاجز ، علامه بحراني ، ج 2 ، ص 460 و ج 5  ، ص 71، الشافي في الامامة ، سيد مرتضي ، ج 1 ، ص 203، ج 3 ، ص 130 ،  منهاج الكرامة ، علامه حلي ، ص 18، الطرائف ، سيد ابن طاووس ، ص 255 و 516.

[32] . تنها شیعه نيست که “وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فىِ الْقُرْءَانِ” را به بنی امیه تفسیر نموده است. ابن ابی حاتم که یکی از مفسران اهل سنت (قرن چهارم هجری) بوده در تفسیر خود که اخیراً در کشور عربستان سعودی کشوری که یقیناً مدافع مرام تشیع نیست به چاپ رسیده است، در ذیل این آیه، روایتی را بیان می دارد مبنی بر این که پیامبر (ص) فرمودند: در خواب بنی امیه را دیدم که بر منبرها نشسته بودند و به زودی آنها بر شما مسلط خواهند گردید و شما آنها را بد فرمانروایانی خواهید دید. در پی این خواب، رسول الله (ص) اندوهناک گردید و خداوند این آیه را برای دلداری ایشان نازل فرمود. (ابن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج ۷، ص ۲۳۳۶، مکتبه نزار مصطفی الباز، عربستان سعودی،  ۱۴۱۹هـ ق.) ؛ در سایر تفاسیر اهل سنت نیز روایات بسیاری در این مورد بیان گردیده است، (طبری، ابن جریر ، جامع البیان، ج ۱۵، ص ۷۷، دار المعرفه، بیروت، ۱۴۱۲هـ ق؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۱، ص ۲۸۳-۲۸۲، انتشارات ناصرخسرو،تهران،۱۳۶۴هـ ش؛ زمخشری، تفسیر کشاف زمخشری، ج ۲، ص ۶۷۶ و ، دار الکتاب العربی، بیروت، ۱۴۰۷ هـ ق.) ؛ هرچند برخی از مفسران به دلیل تعصبات موجود نخواسته اند که این واقعیت را باور نمایند. (ابن کثیر دمشقی، تفسیر ابن کثیر دمشقی، ج ۵، ص ۸۵، دار الکتب العلمیه، بیروت، ۱۴۱۹ هـ ق.) با مطالعه تمام این تفاسیر به این حقیقت پی خواهیم برد که تفسیر شجرۀ ملعونه به بنی امیه یا بنی حکم (مروان) که یکی از شاخه های بنی امیه بوده اند، به عنوان یکی از وجوه تفسیری بیان گردیده است. هر چند که شجرۀ ملعونه را به بنی امیه تفسیر نماییم، ولی معتقد نیستیم هر گروه و جمعیتی که مورد لعن پروردگار واقع گردیدند، عملاً پرونده تمامشان بسته شده و تا انتهای زندگی بشر و فرارسیدن روز قیامت، همه افرادی که به آن گروه تعلق دارند، باید در انتظار آتش جهنم باشند؛ چون اصولاً چنین تفکری در نهایت منجر به جبر می گردد که حتماً می دانید اعتقاد به جبر در مرام شیعه پذیرفته نیست. (بنقل از اسلام پديا. ذيل صفحه بني اميه)